علی، علیهالسلام، در محضر قاضی
شاکی شکایت خود را به خلیفة مقتدر وقت، عمربنالخطاب، تسلیم کرد. طرفین دعوا باید حاضر شوند و دعوا طرح شود. کسی که از او شکایت شده امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب، علیهالسلام، بود. عمر هر دو طرف را خواست و خود در مسند قضا نشست. طبق دستور اسلامی، دو طرف دعوا باید پهلوی یکدیگر بنشینند و اصل تساوی در دادگاه رعایت شود. خلیفه مُدّعی را به نام خواند، و امر کرد روبروی قاضی بایستد. بعد رو کرد به علی و گفت: «یا اباالحسن پهلوی مُدّعی خودت قرار بگیر.» با شنیدن این جمله، چهرة علی درهم رفت و آثار ناراحتی در قیافهاش پیدا شد. خلیفه گفت: «تمایلی به ایستادن در کنار شاکی خود نداری؟»
فرمود: «ناراحتی من از این نبود که باید کنار شاکی خود بایستم، برعکس؛ ناراحتی من از این بود که تو کاملاً عدالت را مراعات نکردی، زیرا مرا با احترام نام بردی و گفتی: «یا اباالحسن»، اما طرف مرا به همان نام عادی خواندی. علّت تأثر و ناراحتی من این بود.»
مهمان قاضی
مهمانی، بر علی، علیهالسلام، وارد شد و مدتی در خانة آن حضرت اقامت کرد، اما او یک مهمان عادی نبود. چیزی در دل داشت که ابتدا اظهار نمیکرد. حقیقت این بود که این مرد، اختلاف و دعوایی با شخص دیگری داشت، و منتظر بود طرف حاضر شود، و دعوا در محضر علی، علیهالسلام، طرح گردد. تا روزی خودش پرده برداشت و موضوع اختلاف و محاکمه را عنوان کرد.
علی، علیهالسلام، فرمود:
ـ «پس تو فعلاً طرف دعوا هستی؟»
ـ «بلی یا امیرالمؤمنین.»
ـ «خیلی معذرت میخواهم، از امروز دیگر نمیتوانم از تو، به عنوان مهمان، پذیرایی کنم، زیرا پیغمبر اکرم، صلّیاللهعلیهوآله، فرموده است:
«هرگاه دعوایی نزد قاضی مطرح است، قاضی حق ندارد یکی از دو طرف را ضیافت کند، مگر آنکه هر دو طرف با هم در مهمانی حاضر باشند.»
پینوشتها:
. الامام علی صوت العدالة الانسانیة، ص 49، و رجوع شود به شرح نهجالبلاغة ابنابیالحدید چاپ بیروت، ج 4، ص 185.
. وسائل، ج 3، ص 395.
* برگرفته از کتاب سجاده نور، یحیی" نوری
لیست کل یادداشت های این وبلاگ